سفارش تبلیغ
صبا ویژن


مشق عشق

 

 

الهی!

همه به تن غریبند و من به جان و دل غریبم،

 همه در سفر غریبند و من در حضر غریبم.


 .الهی!

اگر بردار کنی، رواست، مهجور مکن،

و اگر به دوزخ فرستی رضاست، از خود دور مکن.


 الهی!

عاجز و سرگردانم نه آنچه دارم دانم و نه آنچه دانم دارم.


 الهی! مکش این چراغ افروخته را و مسوز این دل سوخته را.


 کریما! گرفتار آن دردم که تو درمان آنی،

بنده ی آن ثنا ام که تو سزای آنی من در تو چه دانم؟

تو دانی!تو آنی که گفتی من آنم! آنی.


 الهی!

حاضری چه جویم؟ ناظری چه گویم؟


 الهی!

همچون بید می لرزم که مبادا به هیچ نیرزم.


 الهی!


فاسقان زشتند،


زاهدان مزدور بهشتند،


ای منعم و توّاب و ای آفریننده ی خلقان از آتش و آب،


فریادرس از ذلّ حجاب و فتنه ی اسباب شوریده و دل خراب.

بر رخ از خجالت گرد داریم و در دل از حسرت درد داریم و روی از شرم گناه زرد داریم،

 اگر بر گناه مصرّیم، بر یگانگی مقرّیم.

در دلهای ما جز تخم محبت مکار و بر جان های ما جز باران رحمت مبار.
   
    (( مناجاتنامه خواجه عبدالله انصاری))


نوشته شده در پنج شنبه 87/8/16ساعت 1:53 عصر توسط سپیده نظرات ( ) | |


:قالبساز: :بهاربیست:

کد ماوس