مشق عشق
ای درختان بلند!
این مسافر، خسته ست
و نگاهش را بر شاخه ی لرزان شما
مثل برگی بسته ست
سایه را مثل پتویی پاره
بر زمین پهن کنید
شهر در بستر تب سوخته است
در گلویم عطشی
آتش افروخته است
روی این کهنه پتو ، یاد کسی
می نشیند ، و به من
آب می نوشاندعمران صلاحی
نوشته شده در جمعه 89/8/14ساعت
12:9 عصر توسط سپیده نظرات ( ) | |
:قالبساز: :بهاربیست: |