مشق عشق
از چهره ی طبیعت افسونکار پاییز ، ای مسافر خاک آلوده جز غم چه می دهد به دل شاعر در دامن سکوت غم افزایت پاییز ، ای سرود خیال انگیز
بر بسته ام دو چشم پر از غم را
تا ننگرد نگاه تب آلودم
این جلوه های حسرت و ماتم را
در دامنت چه چیز نهان داری
جز برگ های مرده و خشکیده
دیگر چه ثروتی به جهان داری
سنگین غروب تیره و خاموشت ؟
جز سردی و ملال چه می بخشد
بر جان دردمند من آغوشت ؟
اندوه خفته می دهد آزارم
آن آرزوی گمشده می رقصد
در پرده های مبهم پندارم
پاییز ، ای ترانه محنت بار
پاییز ، ای تبسم افسرده
بر چهره طبیعت افسونکار
نوشته شده در چهارشنبه 89/8/19ساعت
9:43 صبح توسط سپیده نظرات ( ) | |
:قالبساز: :بهاربیست: |