مشق عشق
برای «من آنم که هیچوقت در زندگی هیچ جا دیر نرفته ام» ها! برای آنها که یاس های فلسفی، رنجهای درونی و معماهای دردناک حیات و اضطراب های روح و ابهام سرنوشتشان را، قرعه کشی بانک عمران شفا می بخشد. اینها، این مرغ و خروسهای «با محل» که همگی -چپ یا راستشان- اقتضای زمانه و ایجاب زمینه را نعره می کنند، با روز سر و کار دارند که در شب خوابند و خموشند اما… مانند باران زلال باش و بر خاشاک و گل یکسان ببار !! نقل است که حسن بصری می گفت : میان وَحَل (گل و لای) می رفت ، افتان و خیزان . ای کاش اینقدر که ما به اراستگی و زیبایی ظاهرمون اهمیت می دهیم کمی هم به پاکی و زیبایی درونمون توجه می کردیم . ای کاش اینقدر که به کمبودهامون فکر می کنیم گاهی هم به چیزهایی که داریم و ازش بی خبریم نگاهی می انداختیم و بخاطرش خداوند را سپاس می گفتیم . ای کاش اینقدر که به نیازهای خودمون فکر می کنیم گاهی هم به انهایی که حتی از وسائل اولیه مورد نیاز محرومند گوشه چشمی می انداختیم . و اگر اینچنین میشد انوقت می دیدیم که چقدر خوشبختیم بسم الله الرحمن الرحیم یا ایها الذین آمنوا اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. که شایستة فرمانند از بین خود شما» الا که راز خدایی..... الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی اللهم عجل لولیک الفرج
روز مرا به چه کار می آید؟ روزها برای این آدمهای روزمره خوب است،
خورشید هر کسی چو شب آید فرو شود
خورشید من برآید هر شب نماز شام
کویر
از سخن مستی عجب داشتم . مستی را دیدم که در
گفت: تو قدم ثابت کرده ای یا شیخ با این همه دعوی ؟!؟
من اگر بیفتم ، مستی باشم به گل آلوده . برخیزم و بشویم . این، سهل است .
اما از افتادن خود بترس...
که خلقی با تو بیفتند !
یک نفر همسفر سختی هاست ،چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد...
ما همه همسفریم............
« ای ایمان آورندگان فرمان برید از خدا و رسول خدا و کسانی
شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید
دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید
فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها
ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن
نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی
تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی
دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته
به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری
ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری
:قالبساز: :بهاربیست: |