مشق عشق
امّ سلمه نقل مى کند: یکى از همسرانش به نام میمونه نیز آنجا بود. در این هنگام ،ابن امّ مکتوم که نابینا بود فرمود: - حجاب خود را در برابر ابن مکتوم رعایت کنید! - اى رسول خدا! آیا او نابینا نیست ؟ بنابراین حجاب ما چه معنى دارد؟ می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند می خواهم پیاده شوم
یک روز پنجرهای رو به جهان گشوده خواهد شد
یک روز، خورشید به جای آسمان
یک روز، همه درختهای دنیا با برخورداری
یک روز ، لحظه موعود فرا خواهد رسید
ای گل غایب !
در محضر پیامبر صلى الله علیه و آله بودم .
به حضور رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد.
پیامبر صلى الله علیه و آله به من و میمونه
پرسیدم :
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
- آیا شما نابینا هستید؟ آیا شما او را نمى بینید؟
زنان نیز باید چشمانشان را از نامحرم ببندند.
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ،
( دکتر علی شریعتی )
لا تُمار فَیذهَبَ بَهاوُک وَ لا تمازح فَیجتَرَاُ عَلَیک
جدال مکن که ارزشت می رود و شوخی مکن که بر تو دلیر شوند
(تحف العقول ص 486)
در آن سینه دلی وآن دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست
دلم پر شعله گردان، سینه پر دود
زبانم کن به گفتن آتش آلود
کرامت کن درونی درد پرور
دلی در وی درون درد و برون درد
به سوزی ده کلامم را روایی
کز آن گرمی کند آتش گدایی
دلم را داغ عشقی بر جبین نه
زبانم را بیانی آتشین ده
سخن کز سوز دل تابی ندارد
چکد گر آب ازو، آبی ندارد
دلی افسرده دارم سخت بی نور
چراغی زو بغایت روشنی دور
بده گرمی دل افسرده ام را
فروزان کن چراغ مرده ام را
ندارد راه فکرم روشنایی
ز لطفت پرتوی دارم گدایی
اگر لطف تو نبود پرتو انداز
کجا فکر و کجا گنجینه راز؟
ز گنج راز، در هر کنج سینه
نهاده خازن تو صد دفینه
ولی لطف تو گر نبود، به صد رنج
پشیزی کس نباید زآنهمه گنج
چو در هر کنج، صد گنجینه داری
نمی خواهم که نومیدم گذاری
به راه این امید پیچ در پیچ
مرا لطف تو می باید، دگر هیچ
:قالبساز: :بهاربیست: |